فقط من و من و زندگى
فقط من و من و زندگى

فقط من و من و زندگى

شعر یا دست نوشته من

گذر کرده ام

از ان زمان 

از ان همه درد 

در همان جاده ها

گریسته ام بر حال شما

از سنگینى دل ها

گریسته ام

بر حال مادرى

که گذر کرد از محبت مادرى

گریسته ام 

ان زمان

که. محبت ها گشته فراموش

صداى هق هق مرا

جاده ها شنیده اند 

ابرها گریسته اند 

مرا هجوم این دردها مى بلعد 

گذر کردم. 

ان زمان

تاب ان ندارم

براى ماندن

‏            

وعده غذایى المانى ها

ما ایرانى ها جا داشته باشه صبح هم دوست داریم وعده صبحانه گرم بخوریم فکر میکنم تنها وعده غذایى سردمون عصرونه باشه با سبزى خیار گوجه پنیر

عید

عید امسال براى من خواستنى تَر بود حس خوشایندى بیشترى داشت

البته تنها بودیم چندتا از دوستان دعوت کردیم اما خوب براى من بر عکس عیدهایى که تو ایران بود حس خوبى داشتم .

مى خواستیم با شوهرم براى عید برنامه سفر به امستردام بزاریم اما خوب نشد فعلا اونم به خاطر یک سرى کارهایى که پیش اومد قرار هایى که گذاشتیم نظر من بر این بود تو تعطیلات تابستونه بریم که هم کنسرت هست هم لب دریا میشه رفت ولى نى نى باشه کمى سخت تَر میشه رفتن من ،بنده خدا شوهرم اخى خیلى اهل سفر هست

حس مى کنم مهمون کوچولو در راه است

این روزا منتظرم البته چندتا چیز اما خوب مهم ترینش در حال حاظر به إثبات رسیدن و موجودیت فرشته اى هست که روزها بى تابانه مى گذرونم تا در روز موعود لب هایم به خنده از وجودم بشکوفد.

گرچه حسم مى گوید در حال بوجود آمدن است و میدانم این حسم اشتباه نمى کند.

خدایا این مادر شدن را برایم قرار بده و به زودى

شروع نوشتن من در اینجا

نصف شب اخر اسفند است  

از شنبه شروع به تمیز کارى خونه تغییر دکوراسیون خونه دادم و یکشنبه هم هفت سین چیدم البته. ناگفته نماند که شوهرم اصلا موافق نبود نه خیلى زیاد اما مى گفت عید ماله ایرانه اخه من ازش خواستم حتما ماهى بخره که فردا که برام خریدش کلى ذوق کردم  بغلش کردم  دیدم کلى خرید هفت سین انجام داده همه چى تکمیل بود و منم امروز سفره هفت سین چیدم و شوهرم خوشش اومد اصلا دوست ندارم هفت سین شلوغ باشه همه چى بود و مرتب و فردا که عید هست ما خونه نیستیم کار ادارى داریم البته تصمیم من بود برییم  گفتم کارمون عقب نیافته و فردا هم مهمون دعوت کردیم قرار بعدظهر بیان کلا کارمون یهویى هست بیشتر شوهرم و من که دیگه در جوار ایشون هستم .